مانليمانلي، تا این لحظه: 11 سال و 15 روز سن داره

قصه نی نی کوچولوی ما...

6 ماهگي

از چند روز قبل از 6 ماهگي شما رفتيم شمال خونه پدربزرگت و تا 2 هفته اونجا بوديم... با اينكه براي اولين بار اونجا سرماخوردي .. اسهال شدي و واكسن 6 ماهگي ات رو زديم بازم خيلي خانم بودي و اذيتم نكردي.. اونجا براي اولين بار عروسي هم رفتيم و شما بازم مثل هميشه خانم بودي و مامانت رو اذيت نكردي.. كلي با رقص نورها و خانماي خوشگل كيف ميكردي و ناناي كردي.. اين اولين باري بود كه از بابايي انقدر دور بوديم..     ...
28 آبان 1392

5 ماهگي

مانلي وقتي اولين بار سوار روروئك شده!!! مانلي: پرهام جون تند تر هل بده!!!!   چقدر خسته شدماااا... ماماني دوست داري تاب بازي كني؟ مانلي: چرا با احساسات آدم بازي ميكنيد خوبببب؟؟؟  ...
28 آبان 1392

پوففففففف

امان از اين ثانيه‌ها كه همچنين ميدوند كه انگاري با لنگه كفشي ،شلنگي، كمربندي چيزي دنبالشون كرديم!!! شب و روزم رو قاطي كردم و شما خانم خانما هم از بس شيطون شدي ديگه جوني برام نميذاري.. پايان نامه كه همچنان رو هواست و ما خرسند از ماتحت شوري شما حس آپولو هواكردن داريم اما يه گزارش اندر احوالات نلي طلا: مهمترين خبر اينكه آلرژي شما رو به بهبود هست..و خدا رو شكر ديگه اسهال نيستي تو 5 ماهگي غلتت رو كامل كردي و از روي شكم دوباره برميگردي و طاق باز ميشي تو 5.5 ماهگي ديگه تونستي بشيني و الان كه در آستانه 7 ماهگي هستي كاملا تعادلت رو حفظ ميكني و به هر طرف هم خم بشي براي برداشتن اشياي دور و برت نميافتي خيلي وقته كه من و پدرت رو ميش...
26 آبان 1392
1